آخ خ خ خ جو ن ن ن
راستی یادم رفت بگم به لطف خداو شما دوستای خوبم تو تیزهوشان قلولیدم!!!!
لطفا نظر بذارین و اشکالات وبمو بهم بگین
راستی یادم رفت بگم به لطف خداو شما دوستای خوبم تو تیزهوشان قلولیدم!!!!
لطفا نظر بذارین و اشکالات وبمو بهم بگین
شورم را
من سازم : بندی آوازم. برگیرم ، بنوازم. بر تارم زخمه ی « لا » می زن ، راه فنا می زن
من دودم : می پیچم ، می لغزم ، نابودم.
می سوزم ، می سوزم : فانوس تمنایم. گل کن تو مرا ، ودرآ.
آیینه شدم ، از روشن و از سایه بری بودم. دیو و پری آمد ، دیو و پری بودم. در بی خبری بودم.
قرآن بالای سرم ، بالش من انجیل ، بستر من تورات ، و زبر پوشم اوستا ، می بینم خواب:
بودایی در نیلوفر آب.
هر جا گل های نیایش رست ، من چیدم. دسته گلی دارم،
محراب تو دور از دست : او بالا ، من در پست.
خوشبو سخنم ، نی ؟ باد « بیا » می بردم ، بی توشه شدم در کوه «کجا»گل چیدم،گل خوردم.
در رگ ها همهمه ای دارم ، از چشمه ی خود آبم زن ، آبم زن.
و به من یک قطره گوارا کن شورم را زیبا کن.
باد انگیز ، درهای سخن بشکن ، جا پای صدا می روب. هم دود « چرا » می بر ، هم موج« من» و « ما » و « شما » می بر.
ز شبنم تا لاله ی بیرنگی پل بنشان ، زین رویا در چشمم گل بنشان ، گل بنشان.
هنگامی
تاریکی ، پیچک وار ، به چپرها پیچید ، به حناها ، افراها.
و هنوز ، ما در کشت ، در کف داس.
ما ماندیم ، تا رشته ی شب از گرد چپرها وا شد ، فردا شد.
روز آمد و رفت.
تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید ، به حناها افراها.
و هنوز ، یک خوشه کشت ، در خور چیدن نه ، یاد رسیدن نه.
و هزاران روز ، و هزاران بار
تاریکی ، پیچک وار ، به چپر ها پیچید ، به حناها ، افراها.
پایان شبی ، ما در خواب ، یک خوشه رسید ، مرغی چید.
آواز پرش بیداری ما : ساقه ی لرزان پیام.
نیایش
دستی افشان ، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد ، هر قطره شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور ، شب ما را باکند روزن روزن.
ما بی تاب ، و نیایش بی رنگ.
از مهرت لبخندی کن ، بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو.
ما هسته ی پنهان تماشاییم.
ز تجلی ابری کن ، بفرست ، که ببارد بر سر ما
باشد که به شوری بشکافیم ، باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم.
ما جنگل انبوه دگرگونی.
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر ، برهم تاب ، بر هم پیچ: شلاقی کن ، و بزن بر تن ما
باشد که ز خاکستر ما ، در ما ، جنگل یکرنگی بدر آرد سر.
چشمان بسپردیم ، خوابی لانه گرفت.
نم زن بر چهره ی ما
باشد که شکوفا گردد زنبق چشم ، و شود سیراب از تابش تو ، و فرو افتد
سهراب سپهری
ببخشید که آپیدنم دیرید !!!!! نظر یادتون نره ها، وگرنه میکشمتوننننننننننن!!!!!!!
به نام خدای مهربونیا
شششلام به دوستان عزیزم http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/146.gif
امیدوارم من و وبلاگم بتونیم وقت شما را به خوبی پر کنیم http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/174.gif
به وبلاگ من سر بزنید و نظر بدین
اگه نظر ندادین میکشمتوننننننننننننننننننن http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/168.gif
این گل تقدیم به همه دوستان خوبم http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/160.gif
چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم،
عزیز من چه غریبی
عجیب تر که چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفایی
فقط نشستیم و گفتیم
خدا کند که بیایی ....http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/218.gif
به امید دیدار خدا حافظ ای همنشین همیشگی من http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/231.gif