سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرشته ی زمینی

سهراب

    نظر

شیطان هم

 

از خانه بدر ، از کوچه برون ، تنهایی ما سوی خدا می رفت.

در جاده ، درختان سبز ، گل ها وا ، شیطان نگران : اندیشه رها می رفت.

خار آمد ، و بیابان ، و سراب.

کوه آمد و ، خواب.

آواز پری : مرغی به هوا می رفت ؟

ـ نی همزاد گیاهی بود ، از پیش گیا می رفت.

شب می شد و روز.

جایی ، شیطان نگران : تنهایی ما می رفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پا راه

 

نه تو می پایی ، و نه کوه. میوه ی این باغ : اندوه ، اندوه.

گو بترواد غم ، تشنه سبویی تو. افتد گل ، بویی تو.

این پیچک شوق ، آبش ده ، سیرابش کن ، آن کودک ترس ، قصه بخوان ، خوابش کن.

این لاله ی هوش ، از ساقه بچین. پرپر شد ، بشود. چشم خدا تر شد ، بشود.

و خدا از تو نه بالاتر. نی ، تنهاتر ، تنهاتر.

بالاها ، پستی ها یکسان بین ، پیدا نه ، پنهان بین.

بالی نیست ، آیت پروازی هست. کس نیست ، رشته ی آوازی هست.

پژواکی: رویایی پر زد رفت. شلپویی : رازی بود ، در زد رفت.

اندیشه : کاهی بود ، در آخور ما کردند. تنهایی : آبشخور ما کردند.

این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه ، افتاده تریم.

نه تو می پایی ، و نه من ، دیده تر بگشا. مرگ آمد ، در بگشا.