نیمه شعبان که تجلای اوست
ماه گل و گاه تولای اوست
گل محمل از چهره ی زیبای اوست
باغ گل افشان به قدمهای اوست
اشعار و جملات زیبایی در مدح امام زمان(عج) جمع آوری کرده ام که تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان(عج) می کنم.
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن
به رخت نگاه کردن ، سخن خدا شنیدن
تا نبینم رخ زیبای تو را مهدی جان
دلم آرام نگیرد به خدا مهدی جان
نیمه جانی که به تن مانده نثار تو کنم
تا ببینم رخ زیبای تو را مهدی جان
یابن زهرا راه را گم کرده ایم
چهره ی دلخواه را گم کرده ایم
ما تو را در قعر چاه انداختیم
یوسف ما چاه را گم کرده ایم
ای منتظران گنج نهان می آید
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
خوش است گر مسافری رسد سلامت از سفر
چه شد که قصد باز گشت از این سفر نمی کنی؟
نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران
چرا ز باب خانه ات سری به در نمی کنی؟
مهدی جان ، تو سرود ابر و باران ، و ترانه بهاران ،
همه دشت،
انتظارت...
بارالها ، منزل آن دلبر یکتا کجاست ؟
آنکه سوزاند غم هجران او دلها کجاست؟
پرچم سرخ حسینی بر فراز گنبدش
پرسد از باد صبا خونخواه عاشورا کجاست ؟
چشم امید خویش ز اغیار بسته ایم
در انتظار مقدم پاکت نشسته ایم
عزیزا کاسه ی چشمم سرایت
میان هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت
«امام خمینی (ره)»
باز فصل گل رسید و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست ؟
مهدی جان !
اگر ما را به خیمه گاهت راهی نیست ، حرفی نیست ... ، تنها پیراهنت را که با عطر وجودت در آمیخته است . بر صورتمان افکنند ، باشد تا بیناییمان را به دست آوریم ، و به مسرت درآییم ، و در امن و امانت پناه گیریم.
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید
باز فصل گل رسید و باغها در انتظار
پس گل نرگس چه شد آن دلبر یکتا کجاست؟
آنکه گرید روز و شب از داغ جانسوز حسین (ع)
ناله ها دارد به یاد زینب کبری کجاست؟
یا مهدی که لطف خدا از تو جلوه کرد
یا مهدی ای به نور وصفا احمدی دگر
ای آنکه ذوالفقار علی دستیار توست
با این چنین مهابت و فر حیدری مگر؟
ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم چون شمع شعله کشم آنقدر که آب شوم
ساعتها رو به روزها گره می زنم و روزها رو به شبها می بافم.
همه لحظات تنهائی ام رو تو صندوقچه خاطرات میذارم و اونو می بندم.
می خوام خاطراتم رو هدیه کنم به آینده، آینده رو هدیه کنم به زندگی،
زندگی رو هدیه کنم به عشق و عشق رو هدیه کنم به« تـــو»!
و تو رو ...
آخه« تـــو» رو به کی میتونم هدیه کنم ؟
نه به هیچکس ....... !
« تـــو» رو میسپارمت دست اونی که خیلی بیشتر از من دوست داره
دوستت دارم و دوستم داشته باش شاید.......
آره اگر دوست داشتن گناهه پس من گناهکارترین بودم.
همه نهی کردن منو از این عشق و دوری از عشقت رو می خواستن.
ولی من واستادم . بدون پناه، بدون یاور.
دوست داشتم تو اولین قطرات اشکم رو درک می کردی
اون چیزی رو که تو وجودم بود.
دوست داشتم تو تمام نا باوری ها و تمام بایدها و نباید ها باور می کردی
دردی رو که روزها ، گوشه این دل پنهون کردم و
با تمومه خاموشیم بفهمی که تو دلم غوغایی برپاست.
خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمهام
خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده ست
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده ست
خداحافظ واسه اینکه نبندیم دل به رویاها
بدونیم بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خداحافظ
خداحافظ
همین حالا
خداحافظ